امام علی علیه السلام و دفاع از مظلوم
جمعه 11/تیر/1395 2906 دات وب

امام علی علیه السلام و دفاع از مظلوم

سخن گفتن درباره حضرت علی علیه السلام، شخصیت،مقام و منزلت او، کار ساده ای نیست.شخصیتی که سراسر حوادث زندگی او باتاریخ اسلام عجین شده و اسلام به وجودچنین شخصیت عالی مقام - که در بطن تعالیم آن پرورش یافته است.- به خود می بالد.

حقیقت جویی و عدالت پروری

علی علیه السلام مرد حق و حقیقت بود ومی خواست عدالت را در جامعه پیاده کند وحقوق زیردستان را از ستمگران بگیرد، دراین مسیر برای او هیچ تفاوتی بین اشخاص وافراد وجود نداشت. زیرا از منظر علی علیه السلام،غلام سیاه حبشی با فرزند دلبندش یکسان بود و باید از مزایایی یکسان در اجتماع برخوردار می شدند. چون هدف امام ریشه کن نمودن فساد، تبعیض طبقاتی و تحقق عدالت در جامعه بود، برای همین، از ظلم و ستم تبری می جست و برای فرماندارانش اصول اخلاقی، راهکارهای حکومت داری و عدالت پروری را یادآور می شد. به این هم قناعت نمی کرد و بلکه رفتار آنان را با رعیت و مردم زیرنظر داشت; تا مبادا درحکومت او حقی پایمال گردد و مظلومی محروم شود.

امام علیه السلام در نامه به مالک اشتر نخعی،فرمانروای مصر، این مساله را یادآور می شود وبه او سفارش می کند: مقداری از وقت خود رادر اختیار نیازمندان، ضعیفان و محرومان قرار بده و درهای «دارالاماره » را باز بگذار، تامردم آزادانه و بدون موانع نزد تو بیایند ومشکلات خود را باتو در میان بگذارند تا خودشخصا به کارها و گرفتاریهای ایشان رسیدگی نمایی; چرا که من بارها از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود:

«لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع » (2)

امتی که حق ضعیفان را از زورمندان باصراحت و بدون خوف و ترس نگیرد، هرگزپاک نمی شود و روی سعادت را نمی بیند.

اساس حکومت علی علیه السلام برپایه عدالت،مساوات و ارزشهای الهی و انسانی پی ریزی شده بود و روی همین جهت، هیچ چیزنتوانست امام علیه السلام را از بازگو نمودن حقیقت بازدارد. بدین لحاظ وقتی اطلاع حاصل می کند که فرزندش امام حسن علیه السلام یک مقداراز عسل بیت المال را قرض گرفته است،سخت ناراحت می شود و او را مورد سرزنش وملامت قرار می دهد. (3)

علی علیه السلام در پرورش عدالت و حمایت اززیردستان در اوجی قراردارد که بدون اغماض و گذشت، اعمال و کردار خود را نیز موردمحاسبه قرار می داد و ستمگران را مجازات می کرد و حقوق مظلومین را به آنان بازمی گرداند و با قاطعیت فریاد می زد:

«الذلیل عندی عزیز حتی آخذالحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذالحق منه،رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره.» (4)

ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تاحقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من،حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از اوبستانم. ما در برابر فرمان خدا راضی هستیم ودر مقابل امر او تسلیم می باشیم.

امام علیه السلام در این فراز از سخنانش که بعد ازجنگ نهروان ایراد گردیده،به بیان حالات روحی اش می پردازد و دفاع از مظلومین را به عنوان یکی از اهداف خود مطرح می کند وعملکرد خلفای پیشین را که به ستم وتبعیضهای ناروایی منجر گردیده و در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود، موردنکوهش قرار داده و تاکید داشت: «من درمقابل رفتار دیگران که چه کردند، هیچ گونه مسؤولیتی ندارم و آنچه که من را به قبول خلافت واداشت، اجرای حق و عدالت و گرفتن حق ضعیفان از زورمندان بود.» به خاطر این رفتار عدالت خواهانه است که امام علیه السلام بعد ازپذیرفتن مقام خلافت، در صدد برمی آید تاحکام ظالم و ستمگر را از تصدی امورمسلمین معزول دارد و در این تصمیم خودقاطع و مصمم بود. لذا در مقابل ابن عباس وعده ای دیگر که با عزل معاویه از قدرت مخالف بودند و حضرت را به سازش توصیه می کردندو می گفتند: فعلا عزل معاویه به صلاح نیست،ایستاد و در جواب آن ها فرمود:

«من برای یک روز هم نمی توانم اشخاص فاسد و ناشایست را بر جماعت مسلمین حکمروا ببینم.» (5)

گرچه برخی از کوته نظران، براین رفتارامام علیه السلام با گماشتگان عثمان خرده گرفته اند ومی گویند: علی علیه السلام با سیاست آشنایی نداشت و الا معاویه را فورا عزل نمی کرد و یا درشورای شش نفره عمر سخن عبدالرحمن بن عوف راکه گفت: «باتو بیعت می کنیم به شرطی که به کتاب خدا، سنت پیغمبر و سیرت ابوبکر وعمر رفتار کنی.»، موقتا می پذیرفت.

اما از آنجایی که علی علیه السلام مرد حقیقت وانسان پاک باخته بود، هدفش از تصدی خلافت جز پیاده کردن احکام الهی و احقاق حقوق محرومین نبود، تمام این اشکالات رایاوه سرایی بیش ندانسته و می فرماید:

«لولا التقی لکنت ادهی العرب.» (6)

اگر من تقوی و حقیقت را به فرض محال،کنار گذارم، در زندگی هم از تمام عرب زرنگ تر می شدم.

عدالت در تقسیم بیت المال

علی علیه السلام در زمان خلافتش می خواست جلوحیف و میل اموال عمومی و سیستم ظالمانه ای که در تقسیم بیت المال به وجودآمده بود را بگیرد و جامعه اسلامی را به مساوات و سادگی عصر پیغمبرصلی الله علیه وآله برگرداند.این چیزی بود که اشراف زادگان قریش وثروت مندان حجاز و صاحبان زر و زور و تزویرهرگز با آن موافق نبودند. چون می دانستند که امام علیه السلام در تقسیم بیت المال همه را به یک چشم می نگرد و هایت سعی و تلاشش این است تا از حقوق مظلومین دفاع نماید و این شیوه را تا آخر به کار برد و تحت هیچ شرایط، عدالت را فدای مصلحت و منافع شخصی نمی کند و برخود لازم می بیند که با همگان برخورد یکسان داشته باشد و برای همین هم، بارها رفتار آن حضرت مورد اعتراض عده ای امتیاز طلب و سودجو قرار گرفت. ولی امام علیه السلام در مقابل تمام این توطئه وخرده گیری ها ایستاد و از مسیر حق قدم فراترنگذاشت و با استدلال ومنطق جواب آن ها رامی داد، در این زمینه به یک نمونه اکتفامی شود:

روزی حضرت علی علیه السلام خراج و موجودی بیت المال را بین مسلمین تقسیم می کرد.مرد سرشناسی از انصار جلو آمد و امام علیه السلام سه دینار به او داد و بعد از او، غلام سیاهی آمد.امام علیه السلام به او نیز سه دینار پرداخت کرد.

مرد انصاری در مقام اعتراض عرض کرد: ای امیرمؤمنان! این غلام من بود که دیروزآزادش کردم، تو او را با من یکسان قرارمی دهی؟!

امام علیه السلام در جواب آن مرد انصاری فرمود:من در کتاب خدا نظر کردم، و هیچ برتری ای برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق ندیدم.

«ان آدم لم یلد عبدا و لا امة ان الناس کلهم احرار.» (7)

همانا از آدم غلام و کنیزی متولد نشد، همه مردم آزادند.

بنابراین اگر در برهه ای از زمان و تحت شرایط خاص، طوق بندگی برگردن بعضی ازافراد انسان بیفتد، سرانجام باید آزاد شوند وبه اصل خود بازگردند.

متاسفانه این نحوه از رفتار امام علیه السلام در نظرمردمی که یک ربع قرن با روش «تبعیض »خوگرفته بودند، خوش نیامد، لذا با آن حضرت به مخالفت برخاستند و تا سرحد جنگ پیش رفتند.

علامه مجلسی در بحار، از کتاب «دعوات راوندی » و او هم از «علی بن جعد» نقل می کندو می گوید: مهم ترین چیزی که سبب شد تاعرب از حمایت امیرمؤمنان علی علیه السلام دست بردارند، امورمالی بود; چرا که آن حضرت هرگز شریفی را بر غیر شریف و عرب را برعجم ترجیح نمی داد و برای سران و امرای قبایل حساب ویژه - آن چنان که سیره سلاطین بود.- بازنکرد و هیچ کسی را به وسیله مال به سوی خودش جذب نمی ساخت، در حالی که معاویه کاملا به عکس ایشان عمل می کرد. (8)

مبارزه با ظالم

علی علیه السلام مشکل عمده و اساسی جامعه اسلامی را که به آن دچار شده بود، ظلم وتعدی اشراف زادگان اموی و غیره، برضعیفان و بیچارگان می دانست و بر همین مبنا دفاع ازمظلوم و مبارزه با ظالم برای ایشان، یک اصل اساسی و مسلح به شمار می رفت وکوچک ترین سهل انگاری و تردید را در این راستا جائز نمی دانست و می فرمود:

«وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزا مته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها.» (9)

به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالم می گیرم و افسار ظالم را می کشم تا وی را به آبشخور حق وارد سازم، هرچند کراهت داشته باشد.

علی علیه السلام ظلم ستیزی و مبارزه با مستکبران رایکی از وظایف حکومت اسلامی، علما،دانشمندان و روشنفکران جامعه قلمدادمی کند و به آنان یاد آور می شود که جلو تعدی و ستم را بگیرند و مددکار مظلومان باشند و ازحقوق آنان دفاع نمایند. این مطلب از گفتارآن حضرت در «نهج البلاغه » استفاده می شودو از جمله در خطبه «شقشقیه » می فرماید:

«و ما اخذالله علی العلماء ان لا یقارواعلی کظة ظالم و لا سغب مظلوم.» (10)

در این فراز از کلماتش با صراحت می فرماید: من طالب خلافت و حکومت برشما نبودم، آنچه که مرا وادار به پذیرش(خلافت و حکومت) کرد، پیمانی است که خداوند از علمای هر امتی گرفته که در برابرشکمپارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند و به یاری گروه دوم قیام کنند و با گروه اول به مبارزه بپردازند.

علی علیه السلام انسانی حق پرست وعدالت پروربود و روحیه حقیقت جویی و دفاع از مظلوم آنچنان در ضمیر و وجدانش ریشه دوانده بودکه در آن لحظات آخر عمر مبارکش باز به یادحقوق مستضعفان و محرومان بود. در حالی که در بستر شهادت آرمیده، به فرزندانش وصیت می کند:

«کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.» (11)

همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشید.

حق را باید گرفت

در ادوار تاریخ ملتها، همواره اغنیا،ستمگران و زورمداران باعث تضییع حقوق افراد ضعیف و بی بضاعت در جامعه بوده و آنان را به استعمار، استضعاف و بردگی می کشیدندو قدرت بهره گیری و دفاع از مزایای اجتماعی،فردی و زندگی سالم را از آنان سلب می نمودند. در حقیقت شرایط به گونه ای بودکه افراد ناتوان خودشان را عاجز از مقابله ورویارویی با مستکبران می دیدند و این امر،خود موجب پرورش و ترویج ظلم و بی عدالتی گردیده و نظام طبقاتی و ظالمانه ای را درجامعه به وجود می آورد.

علی علیه السلام برای از بین بردن این روند وممانعت ازگسترش ظلم و تبعیضات در جامعه اسلامی، تنها راه رهایی و نجات را مبارزه می دانست و می فرمود:

«لایمنع الضیم الذلیل! و لایدرک الحق الا بالجد.» (12)

افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمی توانندستم را از خود دور کنند; و حق جز با تلاش وکوشش به دست نمی آید.

از تعبیر امام علیه السلام به «ولایدرک الحق الابالجد» به خوبی استفاده می شود که حق درهرحال گرفتنی است و نه دادنی. پس هرفردی از افراد بشر اگر مورد ستم و تظلم واقع شود، وظیفه شرعی و اسلامی اش ایجاب می کند تا در مقابل ظالمین تنها نظاره گرصحنه نباشد و بلکه ازخود واکنش نشان بدهد و ساکت ننشیند. مستضعفان وستمدیدگان و محرومان جهان باید از این کلام زیبا و نغز امام علیه السلام نهایت استفاده رانموده و درس بگیرند و برای احقاق حقشان ازجامعه، جهانی متحد ویک دل شوند و به پاخیزند و قیام نمایند; به یقین بدانند که نصرت الهی شامل حال آنان خواهد شد.

دادخواهی

رسیدگی به مشکلات مردم از امور بسیارمهمی است که علی علیه السلام برآن تاکید داشت ونهایت سعی خود را به کار می برد تا در قلمروحکومت او بر کسی ظلمی نرود. اگر اطلاع پیدامی نمود، فردی و یا افرادی مورد ستم واقع شده اند، فورا اقدام می کرد و عاملین آن رامورد عتاب و سرزنش قرار می داد وحتی ازقدرت عزل می کرد. این نحوه از برخوردامام علیه السلام با افرادی که در پیرامونش گرد آمده بودند، حاکی از عشق و علاقه بیش ازحد درنهاد علی علیه السلام برای تحقق عدالت در جامعه و ازبین بردن ستم، تبعیض، حق کشی و اجحاف بود.

رفتار علی علیه السلام با توده مردم، شاکیان وستمدیدگان، الگوی عدل اسلامی است. زیراهیچگاه بی نوایی را از درخانه اش نراند و بلکه باوقار و متانت به درد دل تک تک افراد ومظلومان گوش فرا می داد و آنگاه برای دادخواهی و رسیدگی به مشکلات آن ها شخصاوارد میدان می شد. هرگاه می شنید که ستمی توسط یکی از عمالش برمظلومی روا داشته شده، سخت برمی آشفت و از غصه این که درحکومت آن حضرت برمسلمانی یا اهل کتابی، جور و تعدی صورت گرفته است گریه، می کرد.

نقل کرده اند، روزی «سوده » دختر عماره همدانی به شکایت از مردی که علی علیه السلام او رامامور جمع آوری مالیاتش کرده بود، به خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسید.

حضرت با یک دنیا عطوفت و مهر از اوپرسید: کاری داری؟

سوده شکایت خود را مطرح ساخت.علی علیه السلام برستمی که برآن بانو رفته بود،بگریست و گفت:

بارخدایا! من آن را فرمان نداده ام تا به بندگانت ستم روا دارد و حقت را ترک گوید.

آنگاه کاغذی ازجیب خود درآورد و نامه ای بدین مضمون نوشت: پیمانه و میزان راکامل کن و به مردم چیزی را کم نفروش و در زمین فساد برپا ننما; چون این نامه من به تو برسد،آنچه را که در اختیار داری، نگهدار تا کسی که آن را از تو تحویل خواهد گرفت، بیاید. (13)

پی نوشتها:

1 - بقره، آیه 277.

2 - نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 53.

3 - علی کیست؟، فضل الله کمپانی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ 3، 1343، ص 209.

4 - نهج البلاغه، خطبه 37.

5 - علی کیست؟، ص 212.

6 - بحارالانوار، ج 41، ص 150.

7 - الکافی، ج 8، ص 69، ح 26.

8 - بحارالانوار، ج 41، ص 133.

9 - نهج البلاغه، خطبه 136.

10 - همان، خطبه 3.

11 - همان، نامه 47.

12 - همان، خطبه 29.

13 - بحارالانوار، ج 41، ص 119.

منبع : حوزه

درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد.

نظرات (0)