چرا پوشش کاروان المپیک ایران این قدر مهم شد؟
پذیرش طرح های جدید در پی اعتراضات در شبکه های اجتماعی نشان میدهد مردم موفق شدند سلیقه خود را بر نگاه دهه شصتی تحمیل کنند. لباس های جدید اما با ذوق مردم سازگارتر است... دعوا بر سر 30 ثانیه ناقابل رژه رفتن است. این خرامیدن اما عادی نیست و قرار است در مقابل میلیون ها (بلکه میلیاردها) چشم، گوشهای از جهان را به رخ کل جهان بکشانند و یادآور شوند: این ما هستیم؛ کاروان اعزامی ایران به المپیک ریو.
چند طاقه پارچه کرپ آبی با نوار ها و گلدوزی های نارنجی قرار بود لباس رسمی ورزشکاران ایرانی و استعاره ای از آب های خلیج فارس باشد اما سلیقه مردم این طرح را پس زد و حالا گویا کمیته ملی المپیک به طرح های کامران بختیاری آری گفته و قرار است در این چند روز باقی مانده یکی از این طرح ها جایگزین لباس های پیشنهادی شود که از جانب مردم به لباس های روی دیوار مهربانی تشبیه و رد شد.
ظاهرا تلاش ها بر این اساس بود که درباره زنان مطابق معیارهای سخت گیرانه صدا و سیما، لباس ها در وهله اول حجاب حداکثری را رعایت و اندام ها را فاقد جذابیت جلوه دهند و درباره مردان این تلقی را ایجاد نکند که مطابق استانداردهای غربی است و خوش ژستی را نیز تداعی نکند اما در عین حال اندکی هم مطابق مد باشند.
بی توجهی به المان های زیبایی شناسیک اما ممکن بود نتیجه معکوس به بار بیاورد و منجر به انگشت نما شدن ورزشکاران ایرانی شود و همین هم شاید موجب تجدید نظر شده باشد.
ایران بعد از انقلاب و افتتاحیه المپیک ها
اولین المپیک بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، المپیک 1980 مسکو بود. ورزشکاران ما اما اعزام نشدند و ایران المپیک را به خاطر تجاوز شوروی به افغانستان تحریم کرد.
کاروان ایران البته 4 سال بعد هم رنگ سکوها و ورزشگاه های المپیکی را به خود ندید. چون ایران، المپیک 1984 لس آنجلس آمریکا را نیز تحریم کرد.
النهایه ما برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامی در المپیک 1988 سئول شرکت کردیم. در پی گپ و فاصلهای12 ساله که بین المپیک 1976 مونترال کانادا و 1988 سئول ایجاد شده بود.
پرچم ایران در سال 1988 در سئول در حالی به اهتزاز در میآمد که ایران تازه از جنگ تحمیلی رهیده بود و طبیعی بود که در شرایط پساجنگ فکر و ذکر مردم کوچه و خیابان، معاش باشد تا نوع و رنگ لباس ورزشکاران المپیکی.
دهه شصتی ها لابد به خاطر دارند که منبع تامین لباس هایشان برادر یا خواهر بزرگتر بود یا با اندکی تسامح لباس ها با چند سایز بزرگ تر خریداری می شد تا برای چندین سال قابل استفاده باشد!
طرح اولی که صدای همه را در آورد
نه، همین لباس زیباست نشان ذوق ایرانی!
با ویراژ در تونل زمان اما با دهه هفتاد و هشتادی هایی روبه روییم که چهره شهر را با رنگهای شادتر مهربان تر میکنند، از اپلهای بزرگ سر شانه و پیله های شلوارهای گشاد دیگر خبری نیست و امروزی ها بسیار خوش سلیقه ترند.
مدیران کمیته المپیک اما گویی هم چنان در هوای دهه شصت تنفس می کردند که آن طرح ها را پسندیدند. دهه ای که دختران مدرسه ای از پوشیدن جوراب سفید و رنگی شدن مانتو های مدرسه بر حذر بودند.
بحثی که این روزها پیرامون لباس ها در گرفته و آشکارا موضوعات دیگر را به حاشیه رانده نشان می دهد مرتبه زیبایی شناختی یا در شکل درست تر واژه « زیبایی شناسیک» ایرانی ارتقا یافته است و به «لباس» با نگاهی مدرن تر برخورد می شود.
سیاستمداران و لباس ها
در سال 76 یکی از مولفه هایی که یک سیاستمدار در نظر داشت ساده پوشی بود. انتظار مردمی که غالبا درگیر مشکلات معیشتی بودند و شاید خد لباس های مرتبی بر تن نداشتند از یک سیاستمدار بیشتر ساده پوشی در عین پاکیزگی بود.
با این حال در همان سال ها هم سیاستمداری در عین روحانی بودن با پوشیدن عباهای خاص به نماد خوش لباسی و آراستگی بدل شد و بخشی از جامعه که کمتر سیاسی بود همین را نشانه تفاوت دانست و استقبال کرد و با این که قریب 20 سال می گذرد آن نماد همچنان با این ویژگی شناخته می شود. در این زمانه حسن روحانی را می توان در زمره روحانیون خوش لباسی احصا کرد که به او تأسی کرده است.
اولین نخست وزیر بعد از انقلاب در ایران مهندس مهدی بازرگان نیز به رغم حضور در یک دولت انقلابی در محافل رسمی و تلویزیون با کت و شلوار و کراوات ظاهر می شد. همان مهندس بازرگانِ ملی- مذهبیِ کت و شلوار پوش البته هنگام گرفتن حکم از دست امام خمینی در مدرسه علوی اگرچه کراوات داشت اما کت تنگ و چهارخانه او توی ذوق می زد.
عباس امیر انتظام سخنگوی همان دولت موقتی که به پایان همان دوره موقت هم نرسید و زودتر از موعد رفت خوش پوش دیگری بود که پس از آن که به اتهام جاسوسی به زندان افتاد – اتهامی که 37 سال است نپذیرفته - صندلی را به صادق طباطبایی یی سپرد که به همان خوش لباسی سلف خود بود.
دولت بعدی؛ دولت شورای انقلاب بود. سخنگوی این دولت حسن حبیبی بود که سال ها بعد چهره مورد علاقه مجله گل آقا شد. او نه تنها کراوات نمی بست که ریش خود را هم دیگر نمی تراشید.
با روی کار آمدن دولت محمد علی رجایی (به عنوان نخست وزیر) شیب تغییرات لباس ها و سیاست مداران تندتر شد و سخنگویی در این دولت به بهزاد نبوی رسید. چریک مسلمان با محاسن مشکی و اورکت مشکی به جای کت.
پس از او و در دولت موسوی سکان سخنگویی به احمد توکلی رسید . وزیر کار جوان و 30 ساله هم کت نمی پوشید اما به جای اورکت آمریکایی که چریک های ضد آمریکایی می پوشیدند با یک اورکت بلند آلمانی تا سر زانو شهره شد.
انگار چپ یا راست بودن تفاوتی نداشت. سیاستمداران ایرانی با کت و شلوار "غریبی میکردند" و شگفتا که به لباس ملی و متفاوت به سبک داریوش فروهر بی تفاوت بودند چون مهم شباهت نداشتن به لباس غربی ها بود و ملی گرایی هم ناپسند .
در قاموس سیاستمداران ایرانی کت و شلوار به نماد فرهنگ سرمایه داری غربی و اشرافی گری تبدیل شده بود و حتی نخست وزیر و وزرای کابینه از پوشیدن کت و شلوار اکراه داشتند و می کوشیدند از لباس های عادی تر استفاده کنند مگر در مراسم رسمی و سفرهای خارجی.
در سال های اخیر محمود احمدی نژاد هم تلاش کرد همان روحیه را با برند کاپشن معروف خود تداعی کند. تابستان و زمستان و بهار هم برای او تفاوتی نداشت .
اینها همه در حالی است که ظاهری آراسته در مردان سیاست به نظاره گر این اطمینان را میدهد که با آدمی منظم و مبادی آداب - که در موقعیتی کاملا رسمی و خطیر قرار دارد - سر و کار داریم.
سیاستمداران قرار است ویترین مردمان عادی کشورشان باشند و دیده شوند. اهمیت موضوع را وقتی درک می کنیم که دریابیم سیاستمداران جهان در انتخاب و سبک لباس پوشیدن شان تا چه اندازه وسواس و دقت به خرج می دهند.
به عنوان مثال رجب طیب اردوغان رییس جمهوری همسایه غربی ایران اصرار دارد تمامی لباس هایش اعم از کمربند، کفش، پیراهن، کت و شلوار و.. را از برند ها و شرکت های مشهورترکی تهیه کند و یک روایت می گوید خود آنها علاقه دارند از پوشش آنها استفاده کند و البته میدانیم ترکیه در صنعت پوشاک پیشتاز است.
مشاهیر و لباس ها
سامرست موآم نویسنده شهیر و فقید انگلیسی می گوید: «پول مثل حس ششم است كه پنج حس ديگر آدم را تقويت مي كند». بر این مبنا تغییر ناگهانی لباس در برخی افراد را می توان نشانه ای از جهش ناگهانی در رقم حساب بانکی شان همبه حساب آورد. از جمله می توان به امیر قلعه نویی اشاره کرد که هر چه پول دارتر شد لباس های گران قیمت و خصوصا عینک خود را به رخ کشید و البته با ناصر حجازی مقایسه می شد که بدون این همه هزینه لباس بر تن او می برازید و می نشست.
او برخلاف اسلاف خود که با گرمکن های ورزشی نامرتب کنار زمین فوتبال قدم می زدند؛ با ظاهری آراسته و قامتی بلند بالا ظاهر می شد در مصاحبه ای گفت: «سعي ميكنم در لباسهايم رنگآميزي را رعايت كنم. موقع انتخاب لباس فقط به قيمت نگاه نميكنم؛ اينكه مدل لباس يا رنگش به پوست و استيل بدنم بيايد مهمتر است. هماهنگ كردن هم مهم است، در لباس پوشيدن سليقه بايد داشت و مثل شلختهها رنگهاي بد را با هم نپوشيد. بعضي از دوستانم ميگفتند كراوات نزن، برايت دردسر درست ميشود. من هم ميپرسيدم مگر شيكپوشي بد است؟ هيچوقت به خاطر كراوات زدن برخورد بدي با من نشد».
در چند سال اخیر یکی از دلایل اقبال به خواننده پاپ معروف هم لباس هایی بود که بر تن می کرد. مرتضی پاشایی را می گویم که در یکی دو سال آخر عمر و پس از بیماری سرطان ظاهر و کلاه معروف او مایکل جکسون خواننده آمریکایی را تداعی می کرد. برخی معتقدند مردم پاشایی را بیش از صدا با لباس اش می شناختند.
ایرانیان و لباس
عید نوروز بارزترین جلوه توجه ایرانیان به پوشش است و لباس، عنوان مهم ترین خرید این ایام را به خودش اختصاص می دهد. منهای آن هم در اکثر مواقع در حال صحبت کردن از «لباس» هستیم. نیروی انتظامی هنگام تذکر، روحانیون هنگام سخنوری و خودمان هم در وقت عروسی و عزا.
دغدغه اصلی ناظم و مدیر در مدرسه نیز همگی بر سر لباسی است که به ما یاد می دادند به تنهایی نشان آدمیت نیست: «نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» و از سر شیطنت می خواندیم: نه! همین لباس زنده است نشان آدمیت!
و حالا در این چند روز تا تصاویر منتشر شد شبکه های اجتماعی به تسخیر مخالفان و تحقیر طرح هایی درآمد که به باور مردم بی رنگ و رو و نازیبا بود و حتی برخی آن را توهین به روح زیبایی شناس ایرانی که در شعر و فرش تجلی می کند دانستند.
واکنش مهناز آرمین طراح لباس های حالا کنار گذاشته شده کاروان المپیک ایران که می گوید لیسانس کارگردانی دارد و دوره طراحی لباس را در استانبول گذرانده اما یک جمله بود : «مردم بیکار هستند و دنبال سرگرم کردن خودشان » و این توجیه که من برای خانم ها که نمی توانستم لباس بالای زانو طراحی کنم.
در همان چند روز که مردم در حال لطیفه ساختن بودند اما طراحان خوش ذوق بیکار ننشستند و نشان دادند که می توان در عین رعایت مقررات و با همه محدودیت ها به مطالبه زیبایی هم پاسخ داد و می توان امید داشت که در این چند روز باقی مانده کار درخوری آماده شود.
تا همین جا هم به لطف فضای مجازی سلیقه زیبایی شناسانه یا زیبایی شناسیک ایرانی بر نگاه کلیشه ای و بیگانه با زیبایی چربیده و باید منتظر بود و دید که در دنیای واقعی و در روز رژه کاروان المپیک ایران هم این اتفاق رخ می دهد یا نه...
چند طاقه پارچه کرپ آبی با نوار ها و گلدوزی های نارنجی قرار بود لباس رسمی ورزشکاران ایرانی و استعاره ای از آب های خلیج فارس باشد اما سلیقه مردم این طرح را پس زد و حالا گویا کمیته ملی المپیک به طرح های کامران بختیاری آری گفته و قرار است در این چند روز باقی مانده یکی از این طرح ها جایگزین لباس های پیشنهادی شود که از جانب مردم به لباس های روی دیوار مهربانی تشبیه و رد شد.
ظاهرا تلاش ها بر این اساس بود که درباره زنان مطابق معیارهای سخت گیرانه صدا و سیما، لباس ها در وهله اول حجاب حداکثری را رعایت و اندام ها را فاقد جذابیت جلوه دهند و درباره مردان این تلقی را ایجاد نکند که مطابق استانداردهای غربی است و خوش ژستی را نیز تداعی نکند اما در عین حال اندکی هم مطابق مد باشند.
بی توجهی به المان های زیبایی شناسیک اما ممکن بود نتیجه معکوس به بار بیاورد و منجر به انگشت نما شدن ورزشکاران ایرانی شود و همین هم شاید موجب تجدید نظر شده باشد.
کاروان ایران البته 4 سال بعد هم رنگ سکوها و ورزشگاه های المپیکی را به خود ندید. چون ایران، المپیک 1984 لس آنجلس آمریکا را نیز تحریم کرد.
النهایه ما برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامی در المپیک 1988 سئول شرکت کردیم. در پی گپ و فاصلهای12 ساله که بین المپیک 1976 مونترال کانادا و 1988 سئول ایجاد شده بود.
پرچم ایران در سال 1988 در سئول در حالی به اهتزاز در میآمد که ایران تازه از جنگ تحمیلی رهیده بود و طبیعی بود که در شرایط پساجنگ فکر و ذکر مردم کوچه و خیابان، معاش باشد تا نوع و رنگ لباس ورزشکاران المپیکی.
دهه شصتی ها لابد به خاطر دارند که منبع تامین لباس هایشان برادر یا خواهر بزرگتر بود یا با اندکی تسامح لباس ها با چند سایز بزرگ تر خریداری می شد تا برای چندین سال قابل استفاده باشد!
طرح اولی که صدای همه را در آورد
مدیران کمیته المپیک اما گویی هم چنان در هوای دهه شصت تنفس می کردند که آن طرح ها را پسندیدند. دهه ای که دختران مدرسه ای از پوشیدن جوراب سفید و رنگی شدن مانتو های مدرسه بر حذر بودند.
بحثی که این روزها پیرامون لباس ها در گرفته و آشکارا موضوعات دیگر را به حاشیه رانده نشان می دهد مرتبه زیبایی شناختی یا در شکل درست تر واژه « زیبایی شناسیک» ایرانی ارتقا یافته است و به «لباس» با نگاهی مدرن تر برخورد می شود.
سیاستمداران و لباس ها
با این حال در همان سال ها هم سیاستمداری در عین روحانی بودن با پوشیدن عباهای خاص به نماد خوش لباسی و آراستگی بدل شد و بخشی از جامعه که کمتر سیاسی بود همین را نشانه تفاوت دانست و استقبال کرد و با این که قریب 20 سال می گذرد آن نماد همچنان با این ویژگی شناخته می شود. در این زمانه حسن روحانی را می توان در زمره روحانیون خوش لباسی احصا کرد که به او تأسی کرده است.
اولین نخست وزیر بعد از انقلاب در ایران مهندس مهدی بازرگان نیز به رغم حضور در یک دولت انقلابی در محافل رسمی و تلویزیون با کت و شلوار و کراوات ظاهر می شد. همان مهندس بازرگانِ ملی- مذهبیِ کت و شلوار پوش البته هنگام گرفتن حکم از دست امام خمینی در مدرسه علوی اگرچه کراوات داشت اما کت تنگ و چهارخانه او توی ذوق می زد.
عباس امیر انتظام سخنگوی همان دولت موقتی که به پایان همان دوره موقت هم نرسید و زودتر از موعد رفت خوش پوش دیگری بود که پس از آن که به اتهام جاسوسی به زندان افتاد – اتهامی که 37 سال است نپذیرفته - صندلی را به صادق طباطبایی یی سپرد که به همان خوش لباسی سلف خود بود.
دولت بعدی؛ دولت شورای انقلاب بود. سخنگوی این دولت حسن حبیبی بود که سال ها بعد چهره مورد علاقه مجله گل آقا شد. او نه تنها کراوات نمی بست که ریش خود را هم دیگر نمی تراشید.
با روی کار آمدن دولت محمد علی رجایی (به عنوان نخست وزیر) شیب تغییرات لباس ها و سیاست مداران تندتر شد و سخنگویی در این دولت به بهزاد نبوی رسید. چریک مسلمان با محاسن مشکی و اورکت مشکی به جای کت.
پس از او و در دولت موسوی سکان سخنگویی به احمد توکلی رسید . وزیر کار جوان و 30 ساله هم کت نمی پوشید اما به جای اورکت آمریکایی که چریک های ضد آمریکایی می پوشیدند با یک اورکت بلند آلمانی تا سر زانو شهره شد.
انگار چپ یا راست بودن تفاوتی نداشت. سیاستمداران ایرانی با کت و شلوار "غریبی میکردند" و شگفتا که به لباس ملی و متفاوت به سبک داریوش فروهر بی تفاوت بودند چون مهم شباهت نداشتن به لباس غربی ها بود و ملی گرایی هم ناپسند .
در قاموس سیاستمداران ایرانی کت و شلوار به نماد فرهنگ سرمایه داری غربی و اشرافی گری تبدیل شده بود و حتی نخست وزیر و وزرای کابینه از پوشیدن کت و شلوار اکراه داشتند و می کوشیدند از لباس های عادی تر استفاده کنند مگر در مراسم رسمی و سفرهای خارجی.
در سال های اخیر محمود احمدی نژاد هم تلاش کرد همان روحیه را با برند کاپشن معروف خود تداعی کند. تابستان و زمستان و بهار هم برای او تفاوتی نداشت .
اینها همه در حالی است که ظاهری آراسته در مردان سیاست به نظاره گر این اطمینان را میدهد که با آدمی منظم و مبادی آداب - که در موقعیتی کاملا رسمی و خطیر قرار دارد - سر و کار داریم.
سیاستمداران قرار است ویترین مردمان عادی کشورشان باشند و دیده شوند. اهمیت موضوع را وقتی درک می کنیم که دریابیم سیاستمداران جهان در انتخاب و سبک لباس پوشیدن شان تا چه اندازه وسواس و دقت به خرج می دهند.
به عنوان مثال رجب طیب اردوغان رییس جمهوری همسایه غربی ایران اصرار دارد تمامی لباس هایش اعم از کمربند، کفش، پیراهن، کت و شلوار و.. را از برند ها و شرکت های مشهورترکی تهیه کند و یک روایت می گوید خود آنها علاقه دارند از پوشش آنها استفاده کند و البته میدانیم ترکیه در صنعت پوشاک پیشتاز است.
مشاهیر و لباس ها
سامرست موآم نویسنده شهیر و فقید انگلیسی می گوید: «پول مثل حس ششم است كه پنج حس ديگر آدم را تقويت مي كند». بر این مبنا تغییر ناگهانی لباس در برخی افراد را می توان نشانه ای از جهش ناگهانی در رقم حساب بانکی شان همبه حساب آورد. از جمله می توان به امیر قلعه نویی اشاره کرد که هر چه پول دارتر شد لباس های گران قیمت و خصوصا عینک خود را به رخ کشید و البته با ناصر حجازی مقایسه می شد که بدون این همه هزینه لباس بر تن او می برازید و می نشست.
او برخلاف اسلاف خود که با گرمکن های ورزشی نامرتب کنار زمین فوتبال قدم می زدند؛ با ظاهری آراسته و قامتی بلند بالا ظاهر می شد در مصاحبه ای گفت: «سعي ميكنم در لباسهايم رنگآميزي را رعايت كنم. موقع انتخاب لباس فقط به قيمت نگاه نميكنم؛ اينكه مدل لباس يا رنگش به پوست و استيل بدنم بيايد مهمتر است. هماهنگ كردن هم مهم است، در لباس پوشيدن سليقه بايد داشت و مثل شلختهها رنگهاي بد را با هم نپوشيد. بعضي از دوستانم ميگفتند كراوات نزن، برايت دردسر درست ميشود. من هم ميپرسيدم مگر شيكپوشي بد است؟ هيچوقت به خاطر كراوات زدن برخورد بدي با من نشد».
در چند سال اخیر یکی از دلایل اقبال به خواننده پاپ معروف هم لباس هایی بود که بر تن می کرد. مرتضی پاشایی را می گویم که در یکی دو سال آخر عمر و پس از بیماری سرطان ظاهر و کلاه معروف او مایکل جکسون خواننده آمریکایی را تداعی می کرد. برخی معتقدند مردم پاشایی را بیش از صدا با لباس اش می شناختند.
ایرانیان و لباس
عید نوروز بارزترین جلوه توجه ایرانیان به پوشش است و لباس، عنوان مهم ترین خرید این ایام را به خودش اختصاص می دهد. منهای آن هم در اکثر مواقع در حال صحبت کردن از «لباس» هستیم. نیروی انتظامی هنگام تذکر، روحانیون هنگام سخنوری و خودمان هم در وقت عروسی و عزا.
دغدغه اصلی ناظم و مدیر در مدرسه نیز همگی بر سر لباسی است که به ما یاد می دادند به تنهایی نشان آدمیت نیست: «نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» و از سر شیطنت می خواندیم: نه! همین لباس زنده است نشان آدمیت!
و حالا در این چند روز تا تصاویر منتشر شد شبکه های اجتماعی به تسخیر مخالفان و تحقیر طرح هایی درآمد که به باور مردم بی رنگ و رو و نازیبا بود و حتی برخی آن را توهین به روح زیبایی شناس ایرانی که در شعر و فرش تجلی می کند دانستند.
واکنش مهناز آرمین طراح لباس های حالا کنار گذاشته شده کاروان المپیک ایران که می گوید لیسانس کارگردانی دارد و دوره طراحی لباس را در استانبول گذرانده اما یک جمله بود : «مردم بیکار هستند و دنبال سرگرم کردن خودشان » و این توجیه که من برای خانم ها که نمی توانستم لباس بالای زانو طراحی کنم.
در همان چند روز که مردم در حال لطیفه ساختن بودند اما طراحان خوش ذوق بیکار ننشستند و نشان دادند که می توان در عین رعایت مقررات و با همه محدودیت ها به مطالبه زیبایی هم پاسخ داد و می توان امید داشت که در این چند روز باقی مانده کار درخوری آماده شود.
تا همین جا هم به لطف فضای مجازی سلیقه زیبایی شناسانه یا زیبایی شناسیک ایرانی بر نگاه کلیشه ای و بیگانه با زیبایی چربیده و باید منتظر بود و دید که در دنیای واقعی و در روز رژه کاروان المپیک ایران هم این اتفاق رخ می دهد یا نه...
درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...
آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد.