جف بزوس، مدیرعامل و موسس فروشگاه اینترنتی آمازون
جف بزوس، مدیرعامل و موسس فروشگاه اینترنتی آمازون، بدون شک یکی از موفق ترین و تأثیرگذارترین کارآفرینان دنیا و همواره الهام بخش بسیاری از افراد جویای نام است. با دات بلاگهمراه باشید تا با بزوس و دلایل موفقیت او و آمازون بیشتر آشنا شویم.
هنگامی که صحبت از افراد کارآفرین و موفق به میان می آید، شاید کمتر کسی نام جف بزوس را جلوتر از نام افرادی چون بیل گیتس، لری پیج، مارک زاکربرگ و لری الیسون به میان بیاورد. این در حالی است که مدیر عامل کم حاشیه ی آمازون را با هر معیاری که بسنجیم، جزو موفق ترین و تاثیرگذارترین رهبران دنیا به شمار می رود.
بنا به اعلام «هاروارد بیزینس ریویو» (نشریه ی اقتصادی و مدیریتی دانشگاه هاروارد)، بزوس بزرگ ترین مدیرعامل زنده ی حال حاضر دنیا است. در این رده بندی استیو جابز در رتبه ی اول قرار گرفته و پس از او، جف بزوس در جایگاه دوم قرار دارد. ویژگی مشترک جابز و بزوس در این بود که توانستند با نگاه بلند مدت خود، عملکردی فراتر از انتظار را برای شرکت های خود به ارمغان بیاورند. تلاش های استیو جابز باعث شد تا سرمایه گذاران بتوانند به سودی ۶۷ برابر از مقدار اولیه ی سرمایه گذاری خود در اپل دست پیدا کنند. این در حالی است که بزوس توانست این میزان بازگشت سرمایه را برای سهامداران آمازون به رقم غیر قابل باور ۱۲۴ برابر برساند.
بی جهت نیست که ثروت شخصی بزوس در آگوست ۲۰۱۶ از مرز ۶۶ میلیارد دلار عبور کرد و او را در رده ی سوم ثروتمندترین افراد جهان و بالاتر از وارن بافت قرار داد.
کودکی و نوجوانی
جفری پرستون بزوس معروف به جف بزوس (Jeff Bezos) در تاریخ ۱۲ ژانویه ی سال ۱۹۶۴ در شهر البوکرکی ایالت نیومکزیکوی آمریکا به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در هیوستن تگزاس گذراند. بزوس که توسط مادر و ناپدری کوبایی اش بزرگ شد، تا سن ۱۰ سالگی از هویت پدر واقعی خود مطلع نبود. او در مورد ناپدریش می گوید:
«تا جایی که به من مربوط است، او پدر من است. تنها زمانی به پدر واقعی خود فکر می کنم، که یک پزشک از من می خواهد تا در فرمی نام پدر بیولوژیکی خود را وارد کنم.»
در دوران کودکی، بزوس علاقه ی زیادی به دانش از خود نشان می داد. او در گاراژ خانه شان یک لابراتوار علمی به راه انداخته بود و پروژه های علمی خود را در آنجا عملی می کرد. یکی از اولین اختراعات او یک زنگ الکتریکی بود که از آن به عنوان سیستمی امنیتی برای جلوگیری از ورود خواهر و برادر ناتنی اش به اتاقش استفاده می کرد.
زمانی که جف ۱۲ سال بیشتر نداشت، نام او در یک کتاب درباره ی کودکان مستعد ایالت تگزاس آورده شده است. جالب اینجاست که در این کتاب درباره ی او نوشته شده است:
«جف مهربان، اما جدی است... او در زمینه ی رهبری استعدادی ندارد.»
زمانی که بیشتر کودکان هم سن و سال او علاقه داشتند تا در آینده فضانورد شوند، جف می گفت که دوست دارد در آینده یک کارآفرین فضایی شود. بعدها همین علاقه ی او به فضا باعث شد تا شرکت فضایی بلو اوریجین (Blue Origin) را تاسیس کند.
خانواده ی مادری بزوس از بزرگترین صاحبان زمین در ایالت تگزاس بودند و نوجوانی بزوس به کمک پدربزرگش در کار مزرعه داری گذشت. او همچنین یک تابستان را برای کار در یکی از شعب مک دونالد سپری کرد؛ هرچند بعدها اظهار داشت که از این کار متنفر بوده است.
او دانش آموخته ی دانشگاه پرینستون با دو مدرک کارشناسی مهندسی برق و کارشناسی علوم کامپیوتر است. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، به وال استریت رفت و در آنجا مشغول به کار در زمینه ی علوم کامپیوتر شد. در همان مدتِ فعالیت در وال استریت، بزوس یک شبکه ی تجارت بین المللی برای شرکتی با نام «فیتل» به راه انداخت. پس از آن، او چندین موقعیت شغلی دیگر که همگی مرتبط با تجارت های اینترنتی بودند را نیز امتحان کرد.
آمازون
بزوس پس از اینکه متوجه شد اینترنت با سرعتی انفجارگونه در حال رشد است (سرعت رشد اینترنت در آن زمان ۲۳۰۰ درصد در سال بود)، تصمیم گرفت کار پردرآمد خود در نیویورک را رها کند.
رئیس بزوس سعی کرد در یک گفتگوی طولانی هنگام قدم زدن در سنترال پارک نیویورک، جف را از تصمیم خود منصرف کند؛ اما او تصمیم خود را گرفته بود. استراتژی بزوس برای تصمیم گیری در آن برهه از زندگی به «چارچوب به حداقل رساندن پشیمانی» (Regret Minimization Framework) معروف است. این چارچوب اینگونه کار می کند:
فرض کنید ۸۰ سال سن دارید. از خودتان در سن ۸۰ سالگی بپرسید آیا از اینکه به دنبال کسب و کاری که در زمان جوانی فکر می کردید آینده دار است نرفتید، پشیمان نیستید؟ از رها کردن شغل تان در آن زمان چطور؟
این نگاه بلند مدت باعث شد تا بزوس از سردرگمی کوتاه مدت خود نجات پیدا کند. همانطور که خودش می گوید:
«می دانم که اگر موفق نشوم هم پشیمان نخواهم شد. مطمئن هستم تنها چیزی که باعث پشیمانی من خواهد شد، تلاش نکردن است.»
بزوس که در آن زمان ۲۹ سال سن بیشتر نداشت، با خود این طور فکر می کرد که اگر ایده ی «فروشگاه همه چیز» خود را عملی نکند، در سنین بالاتر چقدر احساس پشیمانی خواهد کرد.
ایده ی اولیه ی تاسیس یک خرده فروشی اینترنتی در سال ۱۹۹۴ و طی یک سفر طولانی از نیویورک به سیاتل به ذهن بزوس رسید. او در همان سال کتاب فروشی اینترنتی خود را در گاراژ خانه اش به راه انداخت.
جالب است بدانید که «آمازون» اولین نامی نبود که بزوس برای استارت آپ خود برگزید. او ابتدا قصد داشت نام فروشگاه اینترنتی خود را «کادابرا» (Cadabra، برگرفته از عبارت Abracadabra به معنی اجی مجی لا ترجی) بگذارد. اما هنگامی که متوجه شد حتی وکیل خود او نیز این اسم را با Cadaver به معنای «جسد» اشتباه می گیرد، تصمیم گرفت نام دیگری بر روی شرکت تازه تاسیس خود بگذارد.
مدتی بعد بزوس آدرس relentless.com را خریداری کرد و تصمیم گرفت تا نام Relentless (به معنی بی رحم) را بر روی فروشگاه تازه تاسیس خود بگذارد؛ اما در نهایت دوستانش او را از این تصمیم منصرف کردند. این آدرس همچنان در اختیار بزوس قرار دارد و در صورت وارد کردن آن در مرورگر، به amazon.com منتقل خواهید شد.
در نهایت شرکت تازه تاسیس بزوس در سال ۱۹۹۵ «آمازون» نام گرفت. لوگوی آمازون از سال ۲۰۰۰ به همین شکل امروزی آن (یک پیکان شبیه لبخند، کشیده شده از حرف A به حرف z) است. معنای آن نیز این است که هر چیزی از A تا Z را برای خرید در این فروشگاه می توانید پیدا کنید.
نبوغ بزوس
بزوس همواره تاکید زیادی بر روی «اولین بودن» داشته است. او در یکی از مصاحبه هایش می گوید:
«هیچ چیزی درباره ی مدل تجارت ما وجود ندارد که نتوان با گذشت زمان از روی آن کپی برداری کرد. اما همانطور که می بینید، [برای مثال] مک دونالد مورد کپی برداری قرار گرفته است و همچنان یک شرکت بزرگ چند میلیارد دلاری است. بسیاری از این موفقیت به دلیل شهرت «برند» است. شهرت نام یک شرکت در دنیای آنلاین حتی از دنیای واقعی نیز مهم تر است.»
آمازون در ابتدا تنها یک کتابفروشی اینترنتی بود. بزوس برای خرید کتاب های مورد نیاز فروشگاهش با توزیع کنندگان زیادی مذاکره می کرد، اما با قیمت درخواستی او موافقت نمی شد؛ چرا که او اصرار داشت تا کتاب ها را به قیمت عمده، اما به تعداد کم خریداری کند. این شرایط به همین منوال ادامه داشت تا اینکه بزوس در یک دوره ی سه روزه ی آموزش کتاب فروشی متوجه شد در صورت سفارش تعداد ۱۰ عدد کتاب از برخی توزیع کنندگان، قیمت نهایی کتاب ها تا ۵۰ درصد ارزان تر از قیمت خرید تکی تمام می شود.
در آن زمان حتی همین تعداد ۱۰ عدد از هر کتاب نیز برای فروشگاه اینترنتی تازه تاسیس بزوس بسیار زیاد محسوب می شد و این امکان وجود داشت که آمازون نتواند همه ی آن ۱۰ نسخه از یک کتاب را به فروش برساند.
بزوس با پیدا کردن یک نقص در سیستم سفارش کتاب و استفاده از آن توانست بر این مشکل غلبه کند. نقص سیستم ثبت سفارش به این صورت بود که اگر ۱۰ کتاب سفارش می دادید و تعدادی از این کتاب ها در انبار موجود نبودند، تخفیف فروش عمده در هر صورت به آن سفارش تعلق می گرفت. حال تنها کاری که بزوس باید انجام می داد این بود که یک کتاب ناموجود پیدا می کرد و ۹ عدد از آن را به همراه ۱ عدد از کتاب مورد نیاز خود سفارش می داد تا از تخفیف ۵۰ درصدی بهره مند می شد.
یکی از خلاقیت های دیگر بزوس این بود که آمازون را در کالیفرنیا تاسیس نکرد. همانطور که می دانید کالیفرنیا خانه ی بسیاری از کسب و کارهای مرتبط با تکنولوژی و اینترنت در آمریکا است و دره ی سیلیکون در نزدیکی سان فرانسیسکو، شرکت های بزرگی چون اینتل، ای ام دی، گوگل، اپل، اوراکل، ای بی و یاهو را در خود جای داده است.
بزوس با زیرکی متوجه این موضوع شد که فروشگاه های اینترنتی می توانند به مشتریانی که در ایالت آن ها فروشگاه به صورت فیزیکی حضور ندارد، اجناس را بدون مالیات بفروشند. کالیفرنیا پرجمعیت ترین ایالت آمریکا است و در صورتی که آمازون در این ایالت واقع می بود، قیمت نهایی محصولاتش برای بخش اعظمی از مشتریانش گران تر تمام می شد. به همین خاطر بزوس تصمیم گرفت آمازون را در ایالت به مراتب کم جمعیت تر واشنگتن تاسیس کند.
بزوس همچنین به استفاده از سیاست ها و روش های مدیریتی عجیب مشهور است. یکی از قوانینی که او برای کارمندان آمازون وضع کرده، این است که با گذشت هر دو سال، هر یک از کارمندان باید به مدت دو روز در قسمت «خدمات به مشتریان» کار کنند. حتی خود مدیرعامل آمازون نیز از این قانون مستثنی نیست. بنابراین هنگامی که برای گلایه از کیفیت بسته بندی کالای ارسالی، با قسمت خدمات مشتریان آمازون تماس بگیرید، این امکان وجود دارد که شخص جف بزوس تماس شما را پاسخ بدهد!
فراز و نشیب های آمازون
اوضاع برای بزوس و آمازون همواره رویایی نبوده است. طرح کسب و کار آمازون در ابتدا برای بسیاری از افراد نامعمول به نظر می رسید. بزوس همواره به سرمایه گذاران و سهام داران آمازون تاکید می کرد که طی ۴ تا ۵ سال ابتدایی فعالیت شرکت، انتظار سود دهی نداشته باشند. این رشد کند باعث می شد تا سرمایه گذاران به این فکر بیفتند که سرمایه گذاری در این شرکت توجیه اقتصادی ندارد و حتی به دوام آوردن آن در بلند مدت شک کنند.
با این وجود، اوضاع برای آمازون بسیار خوب پیش می رفت؛ تا جایی که در سال ۱۹۹۹ مجله ی تایم بزوس را به دلیل موفقیت در به شهرت رساندن خرید اینترنتی به عنوان شخص سال برگزید.
این وضع دیری نپایید و در اوایل سال ۲۰۰۰ و با ترکیدن حباب دات-کام، بسیاری از شرکت های اینترنتی از جمله آمازون بخش زیادی از ارزش خود را از دست دادند. این شرایط برای آمازون به حدی فاجعه بار بود که ارزش سهام آن را از ۱۰۰ به ۶ دلار رساند. در آن زمان که بسیاری از افراد دیگر هیچ آینده ای برای کسب و کارهای آنلاین متصور نبودند، تنها خوشبینی و مدیریت بزوس بود که توانست به کارمندان آمازون روحیه داده و شرکت را از بحران نجات بدهد.
سرانجام در سه ماهه ی پایانی سال ۲۰۰۱، آمازون با به دست آوردن ۵ میلیون دلار سود عملیاتی از ۱ میلیارد دلار فروش، برای اولین بار به سود دهی رسید. این دستاورد هرچند کوچک، ثابت کرد که طرح عجیب کسب و کار بزوس می تواند به موفقیت برسد.
آمازون پس از گذشت ۲۰ سال از زمان تاسیس، همچنان شرکتی در حال رشد است. طی ۲۰ سال گذشته، نسبت سود به درآمد آمازون بسیار پایین بوده است و حتی در برهه هایی از زمان، شرکت بزوس یا اصلاً سود دهی نداشته، یا سود آن بسیار کم بوده است. همانطور که می دانید، یک تجارت تنها در صورتی می تواند به بقای خود ادامه دهد که سودآوری داشته باشد. با این اوصاف چطور آمازون شرکتی به این عظمت است و بزوس را به سومین مرد ثروتمند جهان تبدیل کرده است؟
برای درک بهتر این موضوع، تسلا را در نظر بگیرید. شرکت ایلان ماسک نه تنها در اکثر مواقع سودآوری ندارد، بلکه هر سه ماهه ی مالی متحمل ضررهای هنگفتی نیز می شود. اما با این وجود سرمایه گذاران همچنان به آینده ی این شرکت امیدوارند و ارزش سهام آن روز به روز افزایش پیدا می کند، تا جایی که ماسک پیش بینی کرده است که روزی ارزش سهام شرکتش از اپل نیز فراتر خواهد رفت. اوضاع برای آمازون نیز تقریباً به همین صورت است.
بزوس عقیده دارد آمازون همچنان باید به رشد خود ادامه داده و سود دهی را در اولویت اهداف خود قرار ندهد. او در این باره می گوید:
«دو نوع شرکت وجود دارند. شرکت هایی که تلاش می کنند تا [از مشتریان خود] پول بیشتری دریافت کنند و شرکت هایی که در تلاشند تا پول کمتری دریافت کنند. ما از نوع دوم خواهیم بود.»
سال مالی گذشته آمازون از مجموع ۱۰۷ میلیارد دلار درآمد خود، تنها نیم درصد (۴۸۲ میلیون دلار) سود به دست آورد؛ این یعنی سودی نیم سنتی به ازای هر دلار!
دیگر فعالیت ها
هرچند نام جف بزوس و آمازون به نوعی به هم گره خورده است و خیلی ها او را تنها با خرده فروشی اینترنتی اش می شناسند، اما حیطه ی فعالیت های او به همینجا ختم نمی شود.
همانطور که پیش تر اشاره شد، بزوس از کودکی به فضا علاقه مند بود. نقل قولی از او در سن ۱۸ سالگی وجود دارد که در آن می گوید «قصد دارد در آینده هتل ها، پارک ها و کلونی های فضایی با جمعیتی ۲ تا ۳ میلیون نفری احداث کند که به دور زمین در گردش باشند».
او بالاخره در سال ۲۰۰۰ شرکت فضایی خود با نام بلو اوریجین (Blue Origin) را تاسیس کرد. شرکت تازه تاسیس بزوس به مدت ۶ سال به صورت مخفیانه به فعالیت خود ادامه می داد تا اینکه در سال ۲۰۰۶ هنگام خریداری یک زمین بزرگ در غرب تگزاس برای آزمایش پرتاب موشک، فعالیت شرکت علنی شد.
در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۱ بزوس تاکید کرد که هدفش از تاسیس بلو اوریجین «محیا کردن امکان سفر به فضا برای همه ی افراد» بوده است.
در نوامبر ۲۰۱۵، موشک «نیو شپرد» ساخت بلو اوریجین توانست به ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری سطح زمین صعود کند و در بازگشت به زمین با موفقیت در غرب تگزاس به صورت عمودی فرود بیاید. به این ترتیب، شرکت فضایی بدون هیاهوی بزوس توانست گوی سبقت را از اسپیس ایکس پر سر و صدای ایلان ماسک برباید و عنوان «اولین فرود موفقیت آمیز یک موشک چندبار مصرف» را به خود اختصاص دهد.
بلو اوریجین قرار است در سال ۲۰۱۷ «مسافران آزمایشی» خود را به فضا برساند و در سال ۲۰۱۸ سرویس پروازهای تجاری فضایی خود را راه اندازی کند.
بزوس در سال ۲۰۱۳ با خرید ۲۵۰ میلیون دلاری واشنگتن پست (به صورت نقدی)، بار دیگر همه را شگفت زده کرد. این خرید ربطی به آمازون یا دیگر شرکت های بزوس ندارد و به نوعی یک خرید شخصی محسوب می شود.
بزوس همچنین با سرمایه گذاری ۲۵۰ هزار دلاری در گوگل در سال ۱۹۹۸، از اولین سرمایه گذاران این غول اینترنتی به شمار می رود. او همچنین در بیزینس اینسایدر، استک اکسچنج، توییتر، اوبر و بسیاری شرکت های دیگر نیز سرمایه گذاری کرده است.
آینده
بزوس همچنان به آینده ی رو به رشد تکنولوژی و اینترنت امیدوار است و عقیده دارد «دوران طلایی تکنولوژی هنوز فرا نرسیده است». او می گوید:
«سخت بتوان درباره ی بزرگیِ تاثیر تکنولوژی بر روی جوامع انسانی طی ۲۰ سال آینده غلو کرد.»
پیش بینی نوآوری های بعدی بزوس بسیار دشوار خواهد بود؛ چرا که او شرکت های تحت فرمانش عادت دارند همواره برنامه های خود را به صورت رازآلودی مخفی نگه دارند. هنگامی که خبر پرتاب اولین موشک آزمایشی بلو اوریجین منتشر شد، هیچ کس انتظار آن را نداشت که شرکتی فضایی بزوس تا این مدت به صورت مخفیانه به فعالیت ادامه داده باشد و مهمتر از آن، تا این حد پیشرفت کرده باشد!
بزوس مردی است که از ریسک کردن نمی هراسد و همواره به دنبال تجربه های جدید است. شاید دلیل سیاست های جاه طلبانه و غیر منتظره ی بزوس را بتوان در فلسفه ی او در تجارت جست و جو کرد. آنطور که خود او می گوید:
سوال متداولی که معمولاً در کسب و کار مطرح می شود «چرا» است. این سوال خوبی است، اما سوال دیگری هم وجود دارد که به همان اندازه خوب است: «چرا که نه؟»
بنا به اعلام «هاروارد بیزینس ریویو» (نشریه ی اقتصادی و مدیریتی دانشگاه هاروارد)، بزوس بزرگ ترین مدیرعامل زنده ی حال حاضر دنیا است. در این رده بندی استیو جابز در رتبه ی اول قرار گرفته و پس از او، جف بزوس در جایگاه دوم قرار دارد. ویژگی مشترک جابز و بزوس در این بود که توانستند با نگاه بلند مدت خود، عملکردی فراتر از انتظار را برای شرکت های خود به ارمغان بیاورند. تلاش های استیو جابز باعث شد تا سرمایه گذاران بتوانند به سودی ۶۷ برابر از مقدار اولیه ی سرمایه گذاری خود در اپل دست پیدا کنند. این در حالی است که بزوس توانست این میزان بازگشت سرمایه را برای سهامداران آمازون به رقم غیر قابل باور ۱۲۴ برابر برساند.
بی جهت نیست که ثروت شخصی بزوس در آگوست ۲۰۱۶ از مرز ۶۶ میلیارد دلار عبور کرد و او را در رده ی سوم ثروتمندترین افراد جهان و بالاتر از وارن بافت قرار داد.
جفری پرستون بزوس معروف به جف بزوس (Jeff Bezos) در تاریخ ۱۲ ژانویه ی سال ۱۹۶۴ در شهر البوکرکی ایالت نیومکزیکوی آمریکا به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در هیوستن تگزاس گذراند. بزوس که توسط مادر و ناپدری کوبایی اش بزرگ شد، تا سن ۱۰ سالگی از هویت پدر واقعی خود مطلع نبود. او در مورد ناپدریش می گوید:
«تا جایی که به من مربوط است، او پدر من است. تنها زمانی به پدر واقعی خود فکر می کنم، که یک پزشک از من می خواهد تا در فرمی نام پدر بیولوژیکی خود را وارد کنم.»
در دوران کودکی، بزوس علاقه ی زیادی به دانش از خود نشان می داد. او در گاراژ خانه شان یک لابراتوار علمی به راه انداخته بود و پروژه های علمی خود را در آنجا عملی می کرد. یکی از اولین اختراعات او یک زنگ الکتریکی بود که از آن به عنوان سیستمی امنیتی برای جلوگیری از ورود خواهر و برادر ناتنی اش به اتاقش استفاده می کرد.
زمانی که جف ۱۲ سال بیشتر نداشت، نام او در یک کتاب درباره ی کودکان مستعد ایالت تگزاس آورده شده است. جالب اینجاست که در این کتاب درباره ی او نوشته شده است:
«جف مهربان، اما جدی است... او در زمینه ی رهبری استعدادی ندارد.»
زمانی که بیشتر کودکان هم سن و سال او علاقه داشتند تا در آینده فضانورد شوند، جف می گفت که دوست دارد در آینده یک کارآفرین فضایی شود. بعدها همین علاقه ی او به فضا باعث شد تا شرکت فضایی بلو اوریجین (Blue Origin) را تاسیس کند.
خانواده ی مادری بزوس از بزرگترین صاحبان زمین در ایالت تگزاس بودند و نوجوانی بزوس به کمک پدربزرگش در کار مزرعه داری گذشت. او همچنین یک تابستان را برای کار در یکی از شعب مک دونالد سپری کرد؛ هرچند بعدها اظهار داشت که از این کار متنفر بوده است.
او دانش آموخته ی دانشگاه پرینستون با دو مدرک کارشناسی مهندسی برق و کارشناسی علوم کامپیوتر است. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، به وال استریت رفت و در آنجا مشغول به کار در زمینه ی علوم کامپیوتر شد. در همان مدتِ فعالیت در وال استریت، بزوس یک شبکه ی تجارت بین المللی برای شرکتی با نام «فیتل» به راه انداخت. پس از آن، او چندین موقعیت شغلی دیگر که همگی مرتبط با تجارت های اینترنتی بودند را نیز امتحان کرد.
رئیس بزوس سعی کرد در یک گفتگوی طولانی هنگام قدم زدن در سنترال پارک نیویورک، جف را از تصمیم خود منصرف کند؛ اما او تصمیم خود را گرفته بود. استراتژی بزوس برای تصمیم گیری در آن برهه از زندگی به «چارچوب به حداقل رساندن پشیمانی» (Regret Minimization Framework) معروف است. این چارچوب اینگونه کار می کند:
فرض کنید ۸۰ سال سن دارید. از خودتان در سن ۸۰ سالگی بپرسید آیا از اینکه به دنبال کسب و کاری که در زمان جوانی فکر می کردید آینده دار است نرفتید، پشیمان نیستید؟ از رها کردن شغل تان در آن زمان چطور؟
این نگاه بلند مدت باعث شد تا بزوس از سردرگمی کوتاه مدت خود نجات پیدا کند. همانطور که خودش می گوید:
«می دانم که اگر موفق نشوم هم پشیمان نخواهم شد. مطمئن هستم تنها چیزی که باعث پشیمانی من خواهد شد، تلاش نکردن است.»
بزوس که در آن زمان ۲۹ سال سن بیشتر نداشت، با خود این طور فکر می کرد که اگر ایده ی «فروشگاه همه چیز» خود را عملی نکند، در سنین بالاتر چقدر احساس پشیمانی خواهد کرد.
ایده ی اولیه ی تاسیس یک خرده فروشی اینترنتی در سال ۱۹۹۴ و طی یک سفر طولانی از نیویورک به سیاتل به ذهن بزوس رسید. او در همان سال کتاب فروشی اینترنتی خود را در گاراژ خانه اش به راه انداخت.
جالب است بدانید که «آمازون» اولین نامی نبود که بزوس برای استارت آپ خود برگزید. او ابتدا قصد داشت نام فروشگاه اینترنتی خود را «کادابرا» (Cadabra، برگرفته از عبارت Abracadabra به معنی اجی مجی لا ترجی) بگذارد. اما هنگامی که متوجه شد حتی وکیل خود او نیز این اسم را با Cadaver به معنای «جسد» اشتباه می گیرد، تصمیم گرفت نام دیگری بر روی شرکت تازه تاسیس خود بگذارد.
مدتی بعد بزوس آدرس relentless.com را خریداری کرد و تصمیم گرفت تا نام Relentless (به معنی بی رحم) را بر روی فروشگاه تازه تاسیس خود بگذارد؛ اما در نهایت دوستانش او را از این تصمیم منصرف کردند. این آدرس همچنان در اختیار بزوس قرار دارد و در صورت وارد کردن آن در مرورگر، به amazon.com منتقل خواهید شد.
در نهایت شرکت تازه تاسیس بزوس در سال ۱۹۹۵ «آمازون» نام گرفت. لوگوی آمازون از سال ۲۰۰۰ به همین شکل امروزی آن (یک پیکان شبیه لبخند، کشیده شده از حرف A به حرف z) است. معنای آن نیز این است که هر چیزی از A تا Z را برای خرید در این فروشگاه می توانید پیدا کنید.
«هیچ چیزی درباره ی مدل تجارت ما وجود ندارد که نتوان با گذشت زمان از روی آن کپی برداری کرد. اما همانطور که می بینید، [برای مثال] مک دونالد مورد کپی برداری قرار گرفته است و همچنان یک شرکت بزرگ چند میلیارد دلاری است. بسیاری از این موفقیت به دلیل شهرت «برند» است. شهرت نام یک شرکت در دنیای آنلاین حتی از دنیای واقعی نیز مهم تر است.»
آمازون در ابتدا تنها یک کتابفروشی اینترنتی بود. بزوس برای خرید کتاب های مورد نیاز فروشگاهش با توزیع کنندگان زیادی مذاکره می کرد، اما با قیمت درخواستی او موافقت نمی شد؛ چرا که او اصرار داشت تا کتاب ها را به قیمت عمده، اما به تعداد کم خریداری کند. این شرایط به همین منوال ادامه داشت تا اینکه بزوس در یک دوره ی سه روزه ی آموزش کتاب فروشی متوجه شد در صورت سفارش تعداد ۱۰ عدد کتاب از برخی توزیع کنندگان، قیمت نهایی کتاب ها تا ۵۰ درصد ارزان تر از قیمت خرید تکی تمام می شود.
در آن زمان حتی همین تعداد ۱۰ عدد از هر کتاب نیز برای فروشگاه اینترنتی تازه تاسیس بزوس بسیار زیاد محسوب می شد و این امکان وجود داشت که آمازون نتواند همه ی آن ۱۰ نسخه از یک کتاب را به فروش برساند.
بزوس با پیدا کردن یک نقص در سیستم سفارش کتاب و استفاده از آن توانست بر این مشکل غلبه کند. نقص سیستم ثبت سفارش به این صورت بود که اگر ۱۰ کتاب سفارش می دادید و تعدادی از این کتاب ها در انبار موجود نبودند، تخفیف فروش عمده در هر صورت به آن سفارش تعلق می گرفت. حال تنها کاری که بزوس باید انجام می داد این بود که یک کتاب ناموجود پیدا می کرد و ۹ عدد از آن را به همراه ۱ عدد از کتاب مورد نیاز خود سفارش می داد تا از تخفیف ۵۰ درصدی بهره مند می شد.
یکی از خلاقیت های دیگر بزوس این بود که آمازون را در کالیفرنیا تاسیس نکرد. همانطور که می دانید کالیفرنیا خانه ی بسیاری از کسب و کارهای مرتبط با تکنولوژی و اینترنت در آمریکا است و دره ی سیلیکون در نزدیکی سان فرانسیسکو، شرکت های بزرگی چون اینتل، ای ام دی، گوگل، اپل، اوراکل، ای بی و یاهو را در خود جای داده است.
بزوس با زیرکی متوجه این موضوع شد که فروشگاه های اینترنتی می توانند به مشتریانی که در ایالت آن ها فروشگاه به صورت فیزیکی حضور ندارد، اجناس را بدون مالیات بفروشند. کالیفرنیا پرجمعیت ترین ایالت آمریکا است و در صورتی که آمازون در این ایالت واقع می بود، قیمت نهایی محصولاتش برای بخش اعظمی از مشتریانش گران تر تمام می شد. به همین خاطر بزوس تصمیم گرفت آمازون را در ایالت به مراتب کم جمعیت تر واشنگتن تاسیس کند.
بزوس همچنین به استفاده از سیاست ها و روش های مدیریتی عجیب مشهور است. یکی از قوانینی که او برای کارمندان آمازون وضع کرده، این است که با گذشت هر دو سال، هر یک از کارمندان باید به مدت دو روز در قسمت «خدمات به مشتریان» کار کنند. حتی خود مدیرعامل آمازون نیز از این قانون مستثنی نیست. بنابراین هنگامی که برای گلایه از کیفیت بسته بندی کالای ارسالی، با قسمت خدمات مشتریان آمازون تماس بگیرید، این امکان وجود دارد که شخص جف بزوس تماس شما را پاسخ بدهد!
با این وجود، اوضاع برای آمازون بسیار خوب پیش می رفت؛ تا جایی که در سال ۱۹۹۹ مجله ی تایم بزوس را به دلیل موفقیت در به شهرت رساندن خرید اینترنتی به عنوان شخص سال برگزید.
این وضع دیری نپایید و در اوایل سال ۲۰۰۰ و با ترکیدن حباب دات-کام، بسیاری از شرکت های اینترنتی از جمله آمازون بخش زیادی از ارزش خود را از دست دادند. این شرایط برای آمازون به حدی فاجعه بار بود که ارزش سهام آن را از ۱۰۰ به ۶ دلار رساند. در آن زمان که بسیاری از افراد دیگر هیچ آینده ای برای کسب و کارهای آنلاین متصور نبودند، تنها خوشبینی و مدیریت بزوس بود که توانست به کارمندان آمازون روحیه داده و شرکت را از بحران نجات بدهد.
سرانجام در سه ماهه ی پایانی سال ۲۰۰۱، آمازون با به دست آوردن ۵ میلیون دلار سود عملیاتی از ۱ میلیارد دلار فروش، برای اولین بار به سود دهی رسید. این دستاورد هرچند کوچک، ثابت کرد که طرح عجیب کسب و کار بزوس می تواند به موفقیت برسد.
آمازون پس از گذشت ۲۰ سال از زمان تاسیس، همچنان شرکتی در حال رشد است. طی ۲۰ سال گذشته، نسبت سود به درآمد آمازون بسیار پایین بوده است و حتی در برهه هایی از زمان، شرکت بزوس یا اصلاً سود دهی نداشته، یا سود آن بسیار کم بوده است. همانطور که می دانید، یک تجارت تنها در صورتی می تواند به بقای خود ادامه دهد که سودآوری داشته باشد. با این اوصاف چطور آمازون شرکتی به این عظمت است و بزوس را به سومین مرد ثروتمند جهان تبدیل کرده است؟
برای درک بهتر این موضوع، تسلا را در نظر بگیرید. شرکت ایلان ماسک نه تنها در اکثر مواقع سودآوری ندارد، بلکه هر سه ماهه ی مالی متحمل ضررهای هنگفتی نیز می شود. اما با این وجود سرمایه گذاران همچنان به آینده ی این شرکت امیدوارند و ارزش سهام آن روز به روز افزایش پیدا می کند، تا جایی که ماسک پیش بینی کرده است که روزی ارزش سهام شرکتش از اپل نیز فراتر خواهد رفت. اوضاع برای آمازون نیز تقریباً به همین صورت است.
بزوس عقیده دارد آمازون همچنان باید به رشد خود ادامه داده و سود دهی را در اولویت اهداف خود قرار ندهد. او در این باره می گوید:
«دو نوع شرکت وجود دارند. شرکت هایی که تلاش می کنند تا [از مشتریان خود] پول بیشتری دریافت کنند و شرکت هایی که در تلاشند تا پول کمتری دریافت کنند. ما از نوع دوم خواهیم بود.»
سال مالی گذشته آمازون از مجموع ۱۰۷ میلیارد دلار درآمد خود، تنها نیم درصد (۴۸۲ میلیون دلار) سود به دست آورد؛ این یعنی سودی نیم سنتی به ازای هر دلار!
همانطور که پیش تر اشاره شد، بزوس از کودکی به فضا علاقه مند بود. نقل قولی از او در سن ۱۸ سالگی وجود دارد که در آن می گوید «قصد دارد در آینده هتل ها، پارک ها و کلونی های فضایی با جمعیتی ۲ تا ۳ میلیون نفری احداث کند که به دور زمین در گردش باشند».
او بالاخره در سال ۲۰۰۰ شرکت فضایی خود با نام بلو اوریجین (Blue Origin) را تاسیس کرد. شرکت تازه تاسیس بزوس به مدت ۶ سال به صورت مخفیانه به فعالیت خود ادامه می داد تا اینکه در سال ۲۰۰۶ هنگام خریداری یک زمین بزرگ در غرب تگزاس برای آزمایش پرتاب موشک، فعالیت شرکت علنی شد.
در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۱ بزوس تاکید کرد که هدفش از تاسیس بلو اوریجین «محیا کردن امکان سفر به فضا برای همه ی افراد» بوده است.
در نوامبر ۲۰۱۵، موشک «نیو شپرد» ساخت بلو اوریجین توانست به ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری سطح زمین صعود کند و در بازگشت به زمین با موفقیت در غرب تگزاس به صورت عمودی فرود بیاید. به این ترتیب، شرکت فضایی بدون هیاهوی بزوس توانست گوی سبقت را از اسپیس ایکس پر سر و صدای ایلان ماسک برباید و عنوان «اولین فرود موفقیت آمیز یک موشک چندبار مصرف» را به خود اختصاص دهد.
بلو اوریجین قرار است در سال ۲۰۱۷ «مسافران آزمایشی» خود را به فضا برساند و در سال ۲۰۱۸ سرویس پروازهای تجاری فضایی خود را راه اندازی کند.
بزوس در سال ۲۰۱۳ با خرید ۲۵۰ میلیون دلاری واشنگتن پست (به صورت نقدی)، بار دیگر همه را شگفت زده کرد. این خرید ربطی به آمازون یا دیگر شرکت های بزوس ندارد و به نوعی یک خرید شخصی محسوب می شود.
بزوس همچنین با سرمایه گذاری ۲۵۰ هزار دلاری در گوگل در سال ۱۹۹۸، از اولین سرمایه گذاران این غول اینترنتی به شمار می رود. او همچنین در بیزینس اینسایدر، استک اکسچنج، توییتر، اوبر و بسیاری شرکت های دیگر نیز سرمایه گذاری کرده است.
«سخت بتوان درباره ی بزرگیِ تاثیر تکنولوژی بر روی جوامع انسانی طی ۲۰ سال آینده غلو کرد.»
پیش بینی نوآوری های بعدی بزوس بسیار دشوار خواهد بود؛ چرا که او شرکت های تحت فرمانش عادت دارند همواره برنامه های خود را به صورت رازآلودی مخفی نگه دارند. هنگامی که خبر پرتاب اولین موشک آزمایشی بلو اوریجین منتشر شد، هیچ کس انتظار آن را نداشت که شرکتی فضایی بزوس تا این مدت به صورت مخفیانه به فعالیت ادامه داده باشد و مهمتر از آن، تا این حد پیشرفت کرده باشد!
بزوس مردی است که از ریسک کردن نمی هراسد و همواره به دنبال تجربه های جدید است. شاید دلیل سیاست های جاه طلبانه و غیر منتظره ی بزوس را بتوان در فلسفه ی او در تجارت جست و جو کرد. آنطور که خود او می گوید:
سوال متداولی که معمولاً در کسب و کار مطرح می شود «چرا» است. این سوال خوبی است، اما سوال دیگری هم وجود دارد که به همان اندازه خوب است: «چرا که نه؟»
درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...
آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد.